ت.ن.ه.ا.ی.ی
آنگاه که "تنهایی" تو را می آزارد
بخاطر بیاور که خدا بهترین های دنیا را تنها آفریده
من با کتونیم قدم میزنم زیر بارون و به تو فکر می کنم
جسمم نه ولی روحم
یه مشت و مال درست حسابی می خواد
بس که خسته است!
پاییز آمدست که خود را ببارمت
پاییز لفظ دیگر "من دوست دارمت"
بر باد می دهم همه بود خویش را
یعنی تو را...به دست خودت می سپارمت
دل درد گرفتم ام از بس فنجان قهوه نوشیدم
و تو ته هیچکدام نبودی
یه چیزی هست به اسم آغوش
لامصب دوای هر دردیه
پ.ن:که ما از این دوای درداااااااااااااااا نداریم
اوووووووووف اصن به ما نمیاد
همه دارنا ما اضافه بودیم گفتن تموم شد هیچی دیگه الان اینجاییم در خدمت شوما!
بوس نمی خوایم بدیم برو ادامه بدو بدو...
گاهی خیال می کنم از من بریده ای
بهتر زمن برای دلت برگزیده ای
از من عبور می کنی و دم نمی زنی
تنها دلم خوش است که شاید ندیده ای
پـــــــــــــــــــــاییز و...
فراموش شدن همیشه از نبودن نیست!
گاهی از نزدیک شدن زیاد فراموش میشوی.